شب یلدا قصه ی بلندترین شب…
by ins2012
شب یلدا، قصهی بلندترین شب عاشقی
امشب، شب یلداست؛
شبی که ماه، دلش را به آسمان میسپارد
و ستارهها، در جام انار میرقصند.
شبی که قصهها از دل مادربزرگها جاری میشود
و حافظ، با غزلی شیرین، مهمان دلهای بیقرار میگردد.
یلدا، بلندترین شب سال نیست،
بلکه بلندترین لحظهی با هم بودن است؛
لحظهای که گرمای نگاهها،
سردی زمستان را به آتش میکشد.
در این شب، انارها لبخند میزنند،
هندوانهها دل میگشایند،
و گردوها رازهای کهن را در دل خود پنهان کردهاند.
یلدا، جشن نور است در دل تاریکی،
نوید صبحی روشن، پس از شبی طولانی.
پس بیا،
شمعی بیفروز، شعری بخوان،
و دل را به گرمای عشق بسپار؛
که یلدا، بهانهایست برای با هم بودن،
برای خرید بکلینک دوست داشتن،
برای زندگی…
Back to: « طلوع خورشید هیچ فایده ای ندارد…
Forward to: مثبت اندیشان خوشبختی اون چیزی نیست ڪه… »





