پاییز آمد و آورد با خود…

by ins2012

پاییز آمد و آورد با خود خزان
برگ‌ها ریخت چون زر بر این بوستان
باد سرد وزید و درختان عریان شدند
ابر و باران آمد، گرفت آسمان
برگ زرد و سرخ افتاد بر خاک سرد
رفت سبزی بهار، آمد این داستان
مرغکان کوچ کردند به سوی گرما
ماندیم ما در این سرزمین پر غم و جان
اما در دل خزان هم زیبایی هست
رنگ‌های آتشین، منظری چون بهشت روان
پاییز آیینه‌ی عمر است، نشان گذر
هر چه هست می‌گذرد، این است قانون زمان
پس بیا تا خرید بک لینک ببینیم این فصل زیبا را
پیش از آنکه زمستان بگیرد این جهان
خزان اگرچه غمگین است اما راز دارد
بعد از هر پاییزی، بهاری است پنهان
آرش شجاعی

Send this article to your social site